کد مطلب:29988 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:93

خودداری از بیزاری جُستن












6369. تاریخ الطبری - به نقل از ابو مِخْنف، در بیان كشته شدن حُجْر بن عَدی و یارانش -:فرستاده معاویه نزد آنان آمد، با این پیام كه شش نفرشان آزاد و هشت نفرشان كشته شوند.

فرستاده معاویه به آنان گفت:به ما فرمان داده شده است كه شما را به بیزاری (برائت) جستن از علی و لعن كردن وی وادار كنیم. اگر این كار را انجام دهید، شما را رها می كنیم؛ و اگر انجام ندهید، شما را می كشیم؛ چرا كه امیر مؤمنان [ معاویه ]چنین می پندارد كه خون شما (به خاطر گواهی های همشهریانتان علیه شما) برای او مباح است. با این همه، او شما را بخشیده است؛ پس، از علی بن ابی طالب، بیزاری بجویید تا شما را آزاد بگذاریم.

آنان گفتند:بار خدایا! ما اهل چنین كاری نیستیم.

[ فرستاده معاویه] دستور داد كه قبرشان را بكنند و كفن هایشان را بیاورند. آنان، همه شب را به نماز خواندن گذراندند.

وقتی صبح شد، فرستاده معاویه گفت:ای جمع! دیشب شما را دیدیم كه نماز طولانی خواندید و دعای نیكو به جا آوردید. به ما بگویید كه نظرتان درباره عثمان چیست؟

گفتند:او نخستین كسی بود كه در قضاوت، ستم كرد و به غیر حق، عمل كرد.

یاران معاویه گفتند:امیر مؤمنان [ معاویه] شما را خوب می شناخت! آن گاه در مقابل آنان ایستادند و گفتند:از این مرد (علی) بیزاری بجویید.

آنان گفتند:او را دوست می داریم و از كسی كه از او بیزاری بجوید، بیزاریم.

هر یك از یاران معاویه، یكی از یاران حُجْر را گرفت تا بكشد. قبیصة بن ضبیعه به دست ابو شریفِ بدّی افتاد.

قَبیصه گفت:بین خاندان من و خاندان تو، پیمان امان است. بهتر است كسی غیر از تو مرا بكشد.

ابو شریف به وی گفت:خوبی كردن به تو صله رحم است. پس ابو شریف، حَضرَمی را گرفت و كشت، و قبیصة بن ضبیعه به دست قُضاعی كشته شد.

حجر به آنان گفت:بگذارید وضو بگیرم.

به او گفتند:وضو بگیر.

وقتی وضو گرفت، گفت:بگذارید دو ركعتْ نماز بگزارم كه به خدا سوگند، هیچ گاه وضو نگرفتم، مگر آن كه [ پس از آن، ] دو ركعت نماز خوانده ام.

گفتند:بخوان.

[ حجر، ] نماز خواند. سپس برگشت و گفت:سوگند به خدا، هیچ گاه نمازی كوتاه تر از این نماز نخوانده بودم. چنانچه نمی پنداشتید كه از مرگ می ترسم، دوست می داشتم كه بیشتر نماز بخوانم.

آن گاه گفت:خداوندا! از تو علیه امّت خویش یاری می خواهیم؛ چرا كه كوفیان، علیه ما شهادت دادند و شامیان، ما را كشتند.

سوگند به خدا، اگر مرا در این جا بكشید، [ باید] بدانید كه من اوّلین جنگاور مسلمانی خواهم بود كه در وادی شام، كشته می شود و نخستین مرد مسلمانی خواهم بود كه سگ های شام (معاویه و یارانش) بر او پارس كرده اند.

هُدبَة بن فیّاض، با شمشیر به سویش رفت. بدن حجر به لرزه افتاد.

هدبه گفت:ولی نه! می پنداشتی كه از مرگ نمی ترسی! من تو را رها می كنم، تو هم از مولایت بیزاری بجوی.

حجر گفت:چگونه نترسم، در حالی كه قبری كنده شده، كفنی پهن گشته و شمشیری كشیده شده است. سوگند به خدا، اگر از كشته شدن هم بترسم، هرگز چیزی را نخواهم گفت كه پروردگارم را خشمگین سازد.

هدبه او را كشت. آن گاه، آنان را یكی یكی كشتند تا آن كه همه شش نفر را كشتند.[1].

ر. ك:ج 12، ص 120 (طبقه بندی كارگزاران امام علی/رُشَید هَجَری).









    1. تاریخ الطبری:275/5، الكامل فی التاریخ:497/2. نیز، ر. ك:أنساب الأشراف:266/5.